آریان : مرد آریایی

قبولی ارشد مامی

سلام به تنها پسرم که امیدوارم.... خبری نیست جز انتظار کشنده مادری دلخسته. پویان جون!(من وقتایی که خیلی دلم تنگ میشه توی دلم تورو پویان صدا می زنم، آخه بابات از پویان خوشش نمیاد!) شدیدا" دلم میخواد با یکی درددل کنم. یکی که هیچی از درددلام نفهمه. (رده سنی الف!) دلم میخوام رو شونه های ظریف و کوچیک یکی مثل تو اشکامو جاری کنم.... بغض تلخی که گلومو فشار میده، خیلی اذیتم می کنه، حسرت فرصتای از دست رفته و مشکلاتی که تقصیر هیچکی نیست، یکی نیست که حداقل متهمش کنیم و با احساس مظلوم انگاری یه کم خودمونو سبک کنیم! به هر حال زندگی منتظر من و تو نمیشینه عزیزکم، و اگه امروز به حسرت دیروز بشینیم، یقینا" فردا رو با حسرت امروز از دست خواهیم...
11 مهر 1390
1